یک دست کمک کن، بیخبردارشدنِ دست دیگر.
بزرگان ما به مردم خدمت میکردند، بی اینکه تمایلی داشته باشند که دیگران از آن سر در آورند. امام علی (ع) به مردی که درخواست کمک کرده بود، مقداری پول از پشت در داد و گفت برو تا چهره مرا نبینی و من هم چهره تو را نبینم.
همچنین امام علی (ع) در حالی که خود گرسنه بود، در شبهای تاریک، کیسه آرد به دوش میگرفت و به خانه درماندگان میبرد. یکبار زنی او را دید (و به سبب پوشش چهره نشناخت) از امام خواهش کرد، حال که اینهمه بزرگوار است، ۲ کودک خردسالش را که از گشنگی میگریند، آرام کند تا او برایشان نان بپزد. امام علی (ع) گفت: ای زن، خود کودکانت را نگهدار، من برایتان نان میپزم. سپس تنور را روشن کرد و از آرد خمیر ساخت و چونهای جدا کرد و به سوی تنور چرخید. هیزم میگداخت و آتش زبانه میکشید. امام چهرهاش را در برابر آتش سوزان گرفت و با خود گفت: «ای آتش مرا بسوزان که تاکنون از این زن و کودکانش غافل بودم.»